چکیده: (4744 مشاهده)
در این مقاله به آرای پیتر برگر، یکی از برجستهترین جامعهشناسان دین در عصر حاضر،در زمینه رابطه الهیات و جامعهشناسی و الزامات جامعهشناسی برای الهیات پرداخته میشود. وی بر اساس نگاه برساختگرایان هاجتماعی، دین را نوعی فراافکندن معانی ذهنی بشری به جهان خارج برای ایجاد جهانی مقدس و معنادار میداند. این فراافکنی ریشه در زیرساختهای ویژهای از تاریخ بشری دارد.بنابراین،برگر چالش جامعهشناسی برای الهیات را این میداند که این رشته- در ادامه رشته تاریخ و روانشناسی- دین را به گرداب تمامعیار نسبیشدن فرو برده است و آن را به جهانی در میان جهانهای بسیار تبدیل کردهاست؛ بهویژه جامعهشناسی دینامیک اجتماعیِ ساختهشدن سنتهای دینی را نشان داده، از این طریق ماهیت تاریخی و ساختگی آنها را آشکار کرده است. با این حال، وی معتقد است جامعهشناسی همزمان فرصتهایی را نیز برای الهیات به وجود آورده است؛ چراکه نسبیشدن را به منتهای نتایج منطقی خود میرساند و معرفتهای برآمده از عصر مدرن، از جمله خود جامعهشناسی، را نیز نسبی میکند. بدینترتیب، جامعهشناسی نشان میدهد که ما در وضعیتی متکثر زندگی میکنیم که آگاهی سکولارفقط یکی از صورتهای آگاهی ماست و به موازات آن میتوان از آگاهی دینی و ایمان دفاع کرد. در اینجاست که برگر جا را برای الهیات، به عنوان معرفتی که در جستوجوی «نشانههای تعالی» است، باز میبیند. برگر چنین روشی را ترفندی علیه فوئرباخ میداند؛ یعنی فوئرباخ الهیات را به انسانشناسی تقلیل داد و در اینجا دوباره انسانشناسی به الهیات منتهی میشود. با این حال، برگر بر همزیستی دو «چارچوب مرجع» جامعهشناسی و الهیات تأکید میکند. بدینترتیب، چیزی که در یک چارچوب مرجع به عنوان یک فراافکنی انسانی ظاهر میشود، در چارچوب مرجع دیگر به عنوان بازتاب واقعیتهای الهی ظاهر میشود.اما وی تأکید میکند که فقط «الهیات استقرایی»، یعنی فرآیند دینی اندیشه که با واقعیتهای تجربه انسان آغاز میکند، است که میتواندنشانههای تعالی در عصر مدرن را کشف کند.وی از «حالتهای نمونهای انسانی» سخن میگوید که تشکیلدهنده نشانههای تعالی در زندگی روزمره هستند، از جمله نظم، بازی، امید، نفرین، و شوخی.
نوع مطالعه:
نقد و بررسی |
موضوع مقاله:
عمومى دریافت: 1394/6/7 | پذیرش: 1394/6/7 | انتشار: 1394/6/7