چکیده: (3732 مشاهده)
طرح احیای آثار حکمای ایرانی، ایدهای بود که روح آن را هانری کربن در برخی اساتید معاصر دمید. استاد آشتیانی نیز تحت تأثیر همین نگاه به تحقیق در کتب و رسائل بسیاری از حکمای چهار قرن اخیر پرداخت و مجموعهٔ چهارجلدی منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران را تألیف کرد. او علیرغم درخواست کربن، مبتنی بر تصحیح و چاپ بیکموکاست آثار فیلسوفان شامخ ـ آنچنانکه کربن با کمک سید حسین نصر در گردآوری مجموعه مصنفات شیخ اشراق عمل کرد ـ صِرف چاپ آثار را چندان مفید نمیدانست. به باور وی، آرای گذشتگان ضمن تصحیح و چاپ، باید تحلیل، نقد و داوری شود و میزان اهمیت هر متفکر و تأثیر و تأثرات میان فیلسوفان برای خواننده روشن شود. اما نگارنده با تأمل فراوان در این اثر سترگ و مطالب متنوع آن دریافت که غایت آشتیانی از این نقد و نظرها، دستکم در مقام عمل، امر دیگری بوده است؛ و آن، مقایسهٔ آثار هر فیلسوف با آرای ملاصدرا است. در این نوشتار نشان داده شده که استاد معاصر، پارهای از نظرات فیلسوفان غیرصدرایی را در آرای ملاصدرا هضم میکند و در بیشتر موارد ـ بدون همدلی و توجه لازم به بستر معرفتی متفکران مورد بحث ـ نظرات ایشان را با ذکر دلایلی بر پایهٔ مبانی صدرایی یا حتی بدون دلیل و صرف بیانات شعاری، نقد و جرح میکند. ثمرهٔ چنین عملکردی برای بیشتر مخاطبانِ تألیف سترگ آشتیانی، بیمبالاتی به آثار متفکران غیرصدرایی و غفلت از سفرههای رنگارنگ فیلسوفان شیعی چهار سدهٔ اخیر است.
نوع مطالعه:
نقد و بررسی |
موضوع مقاله:
عمومى دریافت: 1394/6/7 | پذیرش: 1394/6/7 | انتشار: 1394/6/7